زیرکترین سیاستمداران از همه ابزار موجود برای پیشبرد اهداف ملی بهرهبرداری میکنند. تخطئه امکانات ملی در دسترس، آن هم برای خوشامد طرف مقابل در یک دعوای ملی، اگر نگوییم یک رویکرد منافقانه است، دست کم میتوان معتقد بود با تدبیر سیاسی فاصله زیادی دارد.
این رویه ناصواب، یعنی پشت پا زدن به ظرفیتهای ملی در عرصههای بینالمللی، بارها در مشی سیاست خارجی دولت سابق رخ داد. نمونه اعلای آن، بدگویی از قانون اقدام راهبردی مصوب مجلس شورای اسلامی به بهانه واهی احیای برجام بود. درست برعکس، طرف مقابل ایران، یعنی امریکا به پشتوانه قانون مصوب مجلس آن کشور، توانست هم توافق با ایران را نقض کند، هم پس از امتیازگیریهای فراوان از ما، به نیمچه تعهدات نیمبند خود هم پشت پا زند.
زیر سؤال بردن قانون مصوب مجلس، در انتخابات ریاستجمهوری اخیر هم تکرار شد. محمدجواد ظریف، مجدداً قانون «اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملت ایران» را مانع احیای برجام دانست. جالب آنکه وزیر خارجه وقت، به عنوان متولی اصلی برجام، به جای توضیح پیرامون نگارش و امضای قراردادی که امریکا از آن خارج شده و «خسارت محض» را بر منافع ملی ما تحمیل کرده بود، در جایگاه مدعی و طلبکار، به ظرفیتهای ملی تاخته و وکیلمدافع طرف ناقض برجام، یعنی امریکا شده است.
اجرای درست قانون اقدام راهبردی، میتوانست به مثابه یک ابتکار عمل بدیع، اقلاً جلوی بخشی از خسارتهای تحمیلی برجام را بگیرد. اما شوربختانه باید نوشت که خوشبینی مفرط مسئولان وقت به طرف غربی، فرصت بهکارگیری این ابتکار عمل را گرفت و حتی بدتر از آن، این فرصت را تبدیل به یک تهدید جدید کرد.
عیبجوییهای مدام ظریف از قانون اقدام راهبردی، یک معنای دیگر هم دارد: به حاشیه راندن نقش بینالمللی قوه مقننه. در جهانی که دولت - ملتها کارکردهای خاص و ویژهای را برای مجالس ملی تعریف میکنند و از آن بهرهبرداریهای متعددی انجام میدهند، نادیده گرفتن نقش فراملی مجلس ملی، ناشیگری سیاسی به حساب میآید.
مثالهای متعددی وجود دارد که دولتها، در مفهوم قوه مجریه، با یک تقسیم کار داخلی، از تصمیمات سایر قوای ملی برای خود یک پشتوانه مستحکم منطقهای و بینالمللی میسازند. فراتر از این، اکنون دولتها خودشان مبتکر ارائه پیشنهادات منطقهای و بینالمللی به مجالس نمایندگان هستند تا بتوانند به کمک تصمیمات برخاسته از مجالس، گزینههای خارجی خود را از انحصار خارج کنند.
علاوه بر صیانت از منافع ملی، دوراندیشی سیاسی هم اقتضا دارد از کوچکترین ابزارهای روی میز، بیشترین بهرهبرداریها را کرد. نتیجه دوری از این تدبیرهایِ لازم، نه فقط شکست در سیاست خارجی، بلکه دچار شدن به تجربههای تلخ داخلی هم هست. بدنامی و شهره شدن به وادادگی با فشار خارجی، از جمله این عواقب ناگزیری است که میتوان جلوی رخداد آنها را پیشاز وقوع گرفت. وزیر خارجه وقت، به این بدیهیات سیاسی در آن مقطع توجهی نکرد و با تکرار آنها در انتخابات اخیر، نشان داد از این عواقب درس عبرت نگرفته است.
نادیده گرفتن این ابزارهای موجود در عرصه سیاست، ضربههای جبرانناپذیری را به منافع ملی تحمیل میکند. تأکید بر این رویههای ناصواب، میتواند یک اشتباه موردی را به خطای راهبردی دائم تبدیل کند. تذکر روز گذشته رهبر معظم انقلاب در این رابطه، هوشمندانه و اصلاحکننده باور نادرستی است که آقای ظریف چندبار آن را تکرار کرده است: «یک نمونه از کارهای خوب [مجلس]همین قانون اقدام راهبردی است، یکی از کارهای بسیار خوب، البته بعضیها اعتراض کردند و عیبجویی کردند، مطلقاً این عیبجویی وارد نیست؛ کار بسیار درستی بود.»